Red Pen

Literature

Red Pen

Literature

Catcher in the rye

 

 

اینایی که میگم هستی !

همه شون دقیقن همون مشنگایی هستن که تو سینما به چیزایی که اصلا خنده دار نیست اما  هر هر بهش می خندن.

به خدا قسم اگر نوازنده ی پیانو بودم یا هنرپیشه ی سینما و این مشنگا فکر می کردن من خیلی محشرم  حالم به هم می خورد. حتا دلم نمی خواست برام دست بزنن.مردم همیشه واسه چیزا و آدمای عوضی دست می زنن. اگه من نوازنده ی پیانو بودم توی گنجه پیانو می زدم نه واسه اینا .

بعضی ها رفتاری متواضعانه هم تحویل آدم می دن ولی خیلی ریاکارن. چون خودشون هم نمی دونن چی می زنن و چی می نویسن و چی می خونن.اما تو این ماجرا من اون مشنگایی هم که تشویق می کنن و دست می زنن مقصر می دونم. اگر بهشون فرصت بدی همه رو خراب می کنن . اما من اجازه نمی دم کسی با قلمم و ادبیاتم اینکارو بکنه .توصیه می کنم اگر وقت دارین ناتور دشت سلینجرو اگرم خوندین یه بار دیگه مرور کنین.

 

 

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
اوکتای جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ب.ظ http://oktayoktay.blogsky.com

مرحبا سارا مویدی گرامی.این بیچارگان به بیچارگی ما دامن زدن و نمی فهمن.مایه دق ماشدن

شکلات جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ب.ظ http://shokolats.blogfa.com

سلام سارا. خونه عوض کردی. تبریک. روحیه هم عوض کردی؟
به منم سری بزن

شازده خانوم جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:47 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

چی شده دختر؟ نبینم اینقده دلت بگیره..........همیشه یادت باشه که دنیا پره از ادمهای عوضی که اندازه فکرشون به قده دیواره خونشون هم نمیرسه...تو باید راه خودتو ادامه بدی....راستی از متن فرانست خیلی خوشم اومد...خیلی برام آشنا بود فکر کنم یکی از خواننده های فرانسه هم خونده باشه.به من سرکی بزن خوشحال میشم

سق سیاه جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:14 ب.ظ

موافقم !
همه چی و همه جا سیاه

شکلات جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:02 ب.ظ http://shokolats.blogfa.com

زیر چتر آبی تو...........

مرجان شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:23 ق.ظ

چه وبلاگ پر محتوا و زیبایی. من هم ناتور دشت رو خوندم .خیلی داستان جالب و تکون دهنده ایه اما کمی افسردگی میاره .برا من که اینطور بود ولی خیلی چیازم ازش درس گرفتم .اینکه به سادگی همه چیو نپذیرم و تحسین نکنم

م .فروتن شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ http://m.forotann@blogfa.com

مطالب به یادماندنیتان را خواندم.دستتان درد نکند بانو

یه بدهکار شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://bedehkary.blogsky.com

بسیار قشنگ بود مخصوصا در مورد داستان.به یه بدهکارم سری بزنید ولی واسش دست نزنید.

الف.آذرلی شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ب.ظ http://sibesiyah.blogfa.com/

سلام سارا جونم. ایمیلت رسید . حیف نوشتار چرا بلاک شد؟!!!! اینجا هم بدک نیست ولی فضای اونجا خودمونی تر بود .سعی کن دوباره راش بندازی . منم وبلاگم رو تغییر دادم. من با سیب سیاه به روزم

آروین یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ق.ظ http://www.darktea.blogsky.com

نثرت گیرایی داره...این خیلی خوبه
مشنگایی که دست می زنن خیلی اوقات حق دارن...اونا هنر رو با ساده بینیشون درک می کنن...هنر خوب هنریه که برای همه جور طرز فکر قابل هضم باشه...آدم ساده و سطحی رو فقط از لحاظ زیبا شناسی تحریک می کنه و آدم اهل تفکر رو هم از لحاظ زیبا شناسی و هم مفهوم نهفته در هنر...حالا اگه فهمیدی که من چی گفتم به خودم هم بگو(-:

باران یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ http://chenarpir.blogfa.com

این مشنگا زیادن. بهشون اهمیت نده .
بارانت

باران یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ب.ظ http://chenarpir.blogfa.com

راستی سارا جون ادرست رو به سگ متفکر هم دادم.(:

سگ متفکر یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:07 ب.ظ http://bahmankay.blogfa.com

خلقت سگی مثل خودم.خونه جدید مبارکه

سگ متفکر یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://bahmankay.blogfa.com

لینکتون میکنم

سپیده یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:32 ب.ظ http://www.a-r-t.blogsky.com

سلام
قابل نداشت
راستی ۱ سوال؟ سر چی اینقدر عصبانی هستید؟برام جالبه بدونم

afshinpars7 دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ق.ظ http://afshinpars7.blogsky.com

همه ی زخم ها ارتفاع دارند. هر زخمی به اندازه ی عمقش و عمقش به اندازه ی حربه اش. می شود خون تازه ای را درون زخم کهنه ای کرد و دوباره آنرا زنده ساخت. حال شاید برای رد شدن از دیوار باید دیواری ساخت و برای رد شدن از رودخانه دریایی دیگر...

خدای خورشید سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.sayesepid.blogsky.com/

سلام
ممنون که به وبلاگ من سر زدی .
راستشو بخوای ترسیدم ازت تعریف کنم . D:
اما چرا اینقدر دیر به دیر آپ میکنی . یادمه دفعه قبل که برات کامنت گذاشتم چند ماه پیش بود .
در مورد وبلاگم هم باید بگم که باهات موافقم ؛ بعضی مواقع بهترین آرزو میتونه مرگ باشه . با تمام گنگیهاش و هراسهاش ؛
برات آرزوی موفقیت میکنم .
شاد باشی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:32 ب.ظ

یادی از داستان آخر صادق هدایت

زنده به گور....


ثریا شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ب.ظ

قضیه چیه بوده؟

محمود اکبری یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ق.ظ http://video.google.com/videosearch?q=shirin+neshat

مرسی
جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد